«دین نظام یكپارچه ای از باورداشتها و عملكردهای مرتبط به چیزهای مقدس است؛ یعنی چیزهایی كه جدا از چیزهای دیگر انگاشته شده و در زمره محارم به شمار می آیند. و این باورداشتها و عملكردها همه كسانی را كه به آنها عمل می كنند در یك اجتماع اخلاقی واحد همبسته می كند.»1
رابرتسون اسمیت اظهار می دارد:
«دین دو كاربرد دارد؛ یكی تنظیم كننده و دیگری برانگیزاننده تنظیم رفتار فردی كه برای خیرهمگان و یا به سخن دیگر برای خیر گروه اهمیت دارد. گناه، كنشی است كه هماهنگی داخلی گروه را بر هم می زند، دین همین احساس اشتراك و وحدت اجتماعی را بر می انگیزاند. مناسك، بیان تكراری وحدت و كاركردهایی است كه اشتراك اجتماعی را تحكیم می بخشد.»2
یكی دیگر از دانشمندان به نام رویل معتقد است دین تركیبی از سه عنصر است: «اعتراف به قدرت یا قدرتهایی كه در حیطه اختیار ما نیست. 2. ادراك مقهوریت نسبت به این قدرت یا قدرتها. 3. درخواست ارتباط با این قدرت یا قدرتها… دین یعنی اعتقاد به یك چیز یا چند قوه مفارق از ما و مسلط بر ما كه لازمه آن نیز سه چیز است:
1. تشكیلات و قوانین معین 2. اعمال مخصوص 3. نظامات خاصی كه ما را به این قوه یا قوا مربوط می سازد.3
در دائرة المعارف بستانی آمده است:
«دین یك وضع الهی است كه انسان را با اراده و اختیار به سوی صلاح آنی و نجات آتی راهبری كند.»4
وحدت بخشی، تشكل آفرینی و ایجاد همبستگی جمعی و اجتماعی با اینكه مثبت به نظر می رسد، اما از نگاه پلورالیست ها كاركردی منفی و تنش زا و تخاصم آفرین نیز به همراه دارد و آن زمانی است كه ادیان و مكتبهای اعتقادی متعدد باشند و میان آموزه ها و گزاره های آنها تعارض باشد،5 چه آن كه باور به قداست حقانیت یك دین، همراه است با باور به بطلان و ناكارآمدی ادیان دیگر؛ و این یعنی جنگ و درگیری همیشگی پیروان ادیان.
چنین انتقادی، متدینان مسیحی تجددگرا را متقاعد نموده است كه از مطلق نگری و انحصارگرایی در رابطه با دین مورد پذیرش خود دست برداشته و سایر ادیان را نیز مشتمل بر حقیقت بشناسند. از این رهگذر شورای دوم واتیكان (5 ـ 1963) نیز به قصد زدودن خصومت از روابط مسیحیان با پیروان سایر ادیان، ضمن اعلامیه ای پرستش خدای یكتا، تلاش جهت جامه عمل پوشاندن به اوامر الهی، ایمان به ابراهیم(ع)، بزرگداشت عیسی ومریم(ع)، عنایت به ارزشهای اخلاقی، اقامه نماز، گرفتن روزه، ادای زكات، انتظار روز قیامت و زنده شدن دوباره مردگان را مشتركات مورد پذیرش پیروان دو دین اسلام و مسیحیت دانسته از همگان خواست كه خصومتهای گذشته را فراموش كنند و با تفاهم به پاسداری از صلح، عدالت اجتماعی و ارزشهای اخلاقی كه به سود تمام انسانهاست، بپردازند.6
در بخش دیگری از اعلامیه یادشده آمده است:
«كسانی كه به رغم میل خود هنوز نسبت به انجیل مسیح و كلیسای او جاهل هستند اما با وجود این با اخلاص در طلب خداوند هستند و با استعانت از لطف الهی می كوشند كه بر طبق اراده او آن گونه كه از طریق ندای وجدان شان آن را می شناسند عمل كنند، این كسان می توانند به سعادت ابدی نایل شوند.»7
رویكرد تكثرگرایانه كلیسا كه یك اقدام تاریخی و مهم بود، نتوانست رضایت همه پلورالیست ها را جلب كند و به عنوان عامل كنترل خصومتها و بدبینی ها بین پیروان تمام ادیان پذیرفته شود! چنان كه «جان هیك» از بنیانگذاران تفكر پلورالیستی این اقدام كلیسا را ناكافی خواند و اظهار داشت:
«درباره بودائیان و هندوهای ناموجه چه باید گفت؛ جایینی ها، پارسیان، هم یكتاپرستان و هم ناموحدان كه پیام و بشارت مسیحی را شنیده اند اما ترجیح داده اند به ایمان پدران شان وفادار بمانند، چه می توان گفت؟
بنابراین به نظر می رسد اگر تعارض و تنش موجود در قلب نگرش سنتی مسیحی به ادیان غیر مسیحی باید برطرف گردد، متفكران مسیحی باید بیش از آنچه تاكنون انجام داده اند به طور جدی به این مشكل بیندیشند.»8
روشنفكران دیندار در غرب برای افزایش خوش بینی ها و كاهش بدبینی ها بین پیروان ادیان دو راهكار عمده را پیشنهاد كرده اند كه عبارتند از گفت وگو میان پیروان ادیان و تكیه بر گوهر دین.
راهكار گفت وگو موفقیت خود را در گرو این می داند كه متدینان به جای تبلیغ و تلاش برای تغییر تابعیت دینی، به دنبال حقایق و ارزشهای موجود و معرفی نشده سایر ادیان بروند و تصویر منفی و تیره ای كه از آنها در خاطر دارند اصلاح نمایند، چنین تلاشی نه تنها به یافتن مشتركات و حس مشاركت می انجامد كه تعهد عمیق تر و شناخت واقع بینانه تر نسبت به دین خود را نیز همراه دارد.9
دانشمندی به نام تامس مرتون با تأكید بر اهمیت این گونه ارزیابی ادیان دیگر در رشد شخصی فرد برای بلوغ دینی می نویسد:
«من هر چه بیش تر بتوانم دیگران را تصدیق كنم؛ یعنی از طریق كشف دیگران در خودم و خودم در دیگران در خود به آنها آری بگویم، واقعی ترم. من آن گاه یك كاتولیك بهتر خواهم بود كه بتوانم حقیقت موجود در آیین پروتستان را تصدیق كنم و از آن نیز فراتر روم، نه آن كه همه آنچه را مربوط به این آیین است مردود شمارم. این شیوه در برخورد با مسلمانان، هندوها و بوداییان نیز صادق است.»10
در حقیقت، راهكار گفت وگو مشروعیت خود را از اعلامیه دومین مجمع عمومی واتیكان دریافت نمود و با حمایت دانشمندان ، جنبه عملی به خود گرفت. به همین دلیل چهار گردهمایی بین المللی كه با هدف گیری تفاهم و دست یابی به اصول مشترك بین ادیان در پایان قرن بیستم صورت گرفته با میزبانی دنیای مسیحیت و حمایت واتیكان بوده است. در چهارمین سمینار كه در زیمبابوه تشكیل گردید شخصیتهای فكری از دنیای اسلام، یهودیت، بودایی، سیك، هندو و مسیحیت در آن حضور یافته پیرامون تفاهم مشترك بین ادیان به گفت وگو نشستند.11
در این روش علاوه بر نتایج یادشده، رویارویی با مخالفان دین نیز در نظر گرفته شده است. «مونتگمری وات» اسلام شناس اسكاتلندی بر این باور است كه با توجه به اینكه دنیامداری (سكولاریزم) از نفوذ دین در بسیاری از جوامع كاسته است در سراسر جهان نوعی عطش معنوی وجود دارد كه ادیان باید بتوانند به آن پاسخ گویند؛ اگر پیروان ادیان از طریق گفت وگو به تصویر درستی از گزاره های دینی یكدیگر نایل آمده و با ارزشهای هر دین به صورت دقیق آشنایی پیدا نمایند، در مبارزه علیه نیروهای ضددینی از قبیل سكولاریزم و ماتریالیسم یار و یاور هم هستند.12
راهكار دوم در قالب پدیده فكری «پلورالیزم» ـ و به تعبیر محمد لگنهاوزن، كثرت گرایی دینی فروكاهشی ـ مطرح است كه كمال سازگاری را با لیبرالیسم و سكولاریسم دارد.13
تكثرگرایی دینی، تمام ادیان را از آن رو راه هایی به سوی نجات می شناسد كه حقیقت مشتركی را در خود نهفته دارند؛14 حقیقتی كه نه تنها در زندگی فردی محبوس است كه به ایمان و یا احساس فرد نیز خلاصه می گردد و از آن تعبیر به گوهر دین و عامل اصلی تحقق دینداری می شود. كسانی چون جان هیك گوهر دین را حق و حقیقت نهایی می دانند كه در فرهنگهای متفاوت به شیوه های ناهمگون خود را متجلی ساخته است 15 و توجه به آن، فرد را از خود محوری بیرون می آورد.16 ازاین منظر، ادعاهای دینی درباره حقیقت، واكنشهایی شناختی نسبت به این حقیقت متعال و غیرقابل بیان هستند؛ واكنشهایی كه به لحاظ تفاوت در شیوه هایی كه در آنها حق به تجربه در می آید از همدیگر متمایز هستند.17
در این تفكر، گوهر دین، ماهیت معرفتی و جهان شناختی دارد و احساس و عمل جزء عناصر اصلی آن شمرده نمی شود.
تفكر عمده دیگر، تفكر احساس باوری است كه از سوی «شلایرماخر» و «رودلف اوتّو» حمایت می شود. از نظر شلایرماخر، گوهر دین نه در نظامهای اعتقاد دینی و نه در شكلهای ظاهری دیگر؛ بلكه در روح انسان محو شده در احساس بدون واسطه بی نهایت نهفته است، و منشأ دین در معرفت و اخلاق، بلكه در احساس بدون واسطه كه خود پاسخی است به بی نهایت پیدا می شود، این احساس در قالب ادیان تاریخی نمود می یابد و لوث می شود، كثرت ادیان نتیجه احساسات و تجربیات دینی متنوع است و به همین دلیل همه ادیان دربردارنده حقیقت الهی هستند.18
رودولف اوتو ، فیلسوف متأله آلمانی(1869 ـ 1937) نیز همسو با شلایرماخر گوهر دین را احساسی می داند كه به دلیل همراهی با بهت و خوف این تصور را پیش می آورد كه گویی انسان در برابر جلال اسرارآمیز ایستاده است، و از آن جهت كه آمیخته است با شگفتی، احترام، عشق و محبت، و اكنشی می نماید نسبت به جلوه دیگر الهی یعنی جمال اسرارآمیز.19
به هر حال گوهر دین ماهیت معرفتی داشته باشد یا احساسی، امری است فردی و درونی و الهام بخش این نكته كه با داشتن گوهر دین منطقی نیست متدینان به بهانه تعصب و حراست از آموزه ها و تعالیم دینی خود، به یكدیگر نگاه متكبرانه و خصمانه بیندازند.
خلاصه سخن ا ینكه برپایه ارزیابی به عمل آمده در خارج از حوزه قرآن، تحفظ بر تمام آموزه ها و ارزشهای دینی نه تنها زمینه همبستگی متدینان را از بین می برد كه زندگی بدون جنگ را نیز ناممكن می سازد، پس چاره ای جز روی آوردن به تسامح و تساهل در قالب گفتمان یا تكثرگرایی فروكاهشی وجود ندارد!
زندگی مسالمت آمیز پیروان ادیان درپاره ای از مقاطع تاریخی ـ حتی پیش از عصر روشنگری ـ و خصومت و درگیری آنان در بخشهای دیگری از زمین و زمان، زمینه ساز طرح این پرسش است كه آیا طبیعت ادیان ـ منهای برداشتها و قراءتهای پیروان ـ با یكدیگر همزیستی دارند، یا به جنگ و خصومت فرا می خوانند.
رخداد و تداوم جنگ به صورتی وحشتناك تر از پیش، پس از شكل گیری نهضت اصلاحگری در غرب كه با تولد لیبرالیسم، سكولاریزم و پلورالیزم همراه بود، آیا بدان معنی نیست كه ناامنی و گسترش آتش جنگ و خصومت بیش از هر چیز ریشه در عوامل بیرون دینی دارد و همواره از دین در صحنه های خصومت استفاده ابزاری شده است؟
ما در این نوشته برآنیم تا پرسشهای یادشده را به ساحت قرآن عرضه كنیم و پاسخها را از حضرت او بجوییم.
عقل وخرد آزاد و رها از غرض و پیرایه پیش فرض ها ما را به این روش فرا می خواند كه در مقام تحلیل و بررسی نقش دین در حیات اجتماعی بایستی متون و تعالیم مقدس هر دین را معیار و مبنای قضاوت بشناسیم و نه گفتار و رفتار متدینان را كه گاه ریشه دینی و زمانی هم خاستگاه غیردینی دارد.
پلورالیست ها در تحلیل بازتاب اجتماعی ادیان، رفتار و گفتار متدینان را منبع و معیار داوری قرار داده و بر پایه آن دین را عامل خصومت معرفی كرده اند.
قرآن نخست تعالیم اصیل ادیان را به مطالعه می گیرد، سپس سیره متدینان و میزان سازگاری و ناسازگاری آن را با طبیعت دین به كاوش می نشیند، و آن گاه خصومتها و خشونتهای دینداران را در مسیر تاریخ ریشه یابی می كند و سرانجام نتیجه می گیرد كه خصومتها ریشه در دین گریزی دارد و نه دین پذیری.
قرآن در مقام ارزیابی ادیان و بیان مناسبات میان آنها بر این نكته پافشاری دارد كه تعالیم آسمانی پاسخی است به سه خواسته از سه خاستگاه كه عبارتند از: خدا، سرشت بشری و حیات اجتماعی.
خواست خداوند، عبودیت و بندگی است؛ سرشت و فطرت انسان در پی تعالی و كمال است و افراد جامعه در حیات اجتماعی گمشده ای به نام عدالت دارند. قرآن بر این باور است كه هر پیامبری در پی تحقق این سه آرمان، همسو با آن سه خاستگاه بوده است. سه مبنای یادشده همان گونه كه وحدت ماهوی ادیان را به اثبات می رساند معیاری برای تشخیص آموزه اصیل دینی از آلایشهای تحمیلی نیز به شمار می آید. به هر حال مطالعه روابط ادیان بر مبنای سه خاستگاه یادشده گامی است كه ما را به شناخت اصول همبستگی متدینان نیز نزدیك می سازد.
قرآن از همه تعالیمی كه در طول تاریخ، توسط پیامبران به بشر ابلاغ شده تعبیر یگانه ای دارد و همه آنها را «اسلام» می داند و می نامد و معتقد است كه مدعیان دینداری از آن تعالیم فاصله می گیرند و برای رسیدن به امنیت و آرامش و وحدت اجتماعی و زندگی متعالی انسان،باید به حقیقت دین كه همان اسلام و تسلیم در برابر حق و حق پذیری است باز گردند.
«إنّ الدین عنداللّه الإسلام و ما اختلف الذین أوتوا الكتاب إلاّ من بعد ما جاءهم العلم بغیاً بینهم و من یكفر بآیات الله فإنّ الله سریع الحساب. فإن حاجّوك فقل أسلمت وجهی لله و من اتبعن و قل للذین أوتوا الكتاب و الأمّیین ءأسلتم فإن أسلموا فقد اهتدوا و إن تولّوا فإنما علیك البلاغ و الله بصیر بالعباد» آل عمران/20 ـ 19
همانا حقیقت دین نزد خدا، همان اسلام ـ تسلیم در برابر حق ـ است، و آنان كه از موهبت كتاب آسمانی برخوردار شده اند به خلاف نرفته اند، مگر از آن پس كه به حقانیت آن دین و آگاهی های لازم دست یافته اند ـ و اختلاف پس از آگاهی به حق، معلول روحیه تجاوزگری و حسدورزی حاكم میان آنان بوده است ـ آنان كه به آیات خدا كفر می ورزند، بدانند كه او به زودی به حسابها خواهد رسید.
اینك اگر با تو به جدال برخیزند بگو من و هر كه در پی من است روی تسلیم به خدا آورده ایم. و به كتاب داده شدگان و كتاب ناخواندگان بگو آیا شما نیز تسلیم شده اید؛ اگر چنین شده اند راه یافته اند و اگر روی تافتند، بر تو ابلاغ است و خدا خود به حال بندگان آگاه است.
اسلام در لغت، به معانی: تسلیم شدن، ادا نمودن و در سلم قرار گرفتن آمده كه سِلم و سَلم به معنای صلح و سلامتی و سَلَم به معنی بی آلایشی است.20 تمام این معانی با تعالیم آسمانی سازگاری دارد. شاید این نامگذاری بدین جهت صورت گرفته است كه در پرتو دین و دینداری خضوع در برابر خدا، ادای تكالیف، سلامتی، گرایش به صلح و دوستی و پیراستگی از آلایش شرك، همه دست یافتنی می باشد. به گفته رشیدرضا به بركت دین، روح و خرد از آلایش اعتقاد به سلطه و تصرف ناپیدای آفریدگان و خضوع و بندگی در برابر آنها رهایی می یابد و دل به سبب نیت خوب و خداپسندانه در تمام كارها به سلامت و صفا نایل می گردد. در اثر این دو كاركرد دین، فطرت انسانی نیز از قید و بند باز دارنده رهیده رو به كمال و شكوفایی می نهد.21
قرآن در مورد ابراهیم(ع) و محمد(ص) می فرماید:
«إذ قال له ربّه أسلم قال أسلمت لربّ العالمین» بقره/131
آن گاه كه پروردگارش به او فرمود: اسلام بیاور و تسلیم شو! گفت: در برابر پروردگار جهان تسلیم شدم.
«قل إنّ صلاتی و نسكی و محیای ومماتی لله ربّ العالمین. لاشریك له و بذلك اُمرت و أنا أوّل المسلمین» انعام/163ـ162
بگو: همانا نماز و عبادتها و زندگی و مرگم برای خدا پروردگار جهانیان است؛ كه او را شریكی نیست، و براین كار دستور داده شده ام، و من نخستین مسلمانم.
قرآن تسلیم شدن در برابر خدای یگانه را خلاصه دعوت تمام پیامبران معرفی كرده و به اهل كتاب یادآوری می نماید كه تن دادن به دستاوردهای بنیادین این حقیقت مشترك ومورد توافق ما و شما هیچ یك از ما را در موقعیت برتر قرار نمی دهد، روح و گوهر دینداری، تسلیم در برابر حق است و نه باور به امتیازهای پنداری.
«و ما أرسلنا من قبلك من رسول إلاّ نوحی إلیه أنّه لا إله إلاّ أنا فاعبدون» انبیاء/25
و پیش از تو هیچ پیامبری نفرستادیم؛ مگر اینكه به او وحی كردیم كه خدایی جز من نیست پس مرا بندگی كنید.
«قل یا أهل الكتاب تعالوا إلی كلمة سواء بیننا و بینكم ألاّ نعبد إلاّ الله و لانشرك به شیئاً و لایتّخذ بعضنا بعضاً أرباباً من دون الله» آل عمران/64
بگو: ای اهل كتاب بیایید به سخنی كه به طور یكسان مورد قبول ما و شماست تن در دهیم [یعنی] جز خداوند را بندگی نكنیم، چیزی را شریك او قرار ندهیم و بعضی ازما بعضی دیگر را به جای خداوند، پروردگار قلمداد نكنیم.
بدین گونه قرآن؛ چند عنصر بنیادین را مشتركات ادیان آسمانی دانسته است: پرستش خدای یگانه، حریت انسان در برابر انسانها، تسلیم در برابر حق در حوزه باورها و رفتارها و پذیرش پیام پروردگار در عرصه معارف و كلام.22
اقتضا یا خواست سرشت آدمی در حقیقت فریادی از درون انسان است كه او را به حركت در مسیر سعادت و رستگاری فرا می خواند، و دین راهی است كه رسیدن به سعادت را امكان پذیر می سازد.23
قرآن در بیان همخوانی صددرصد آموزه های دینی با نیازهای سرشت بشری می فرماید:
«فأقم وجهك للدین حنیفاً فطرت الله التی فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق الله ذلك الدین القیم و لكن أكثر الناس لایعلمون» روم/30
پس روی كن به سوی دین پیراسته از باطل؛ یعنی فطرت الهی كه مردم بر آن آفریده شده اند، آفرینش خداوند تغییر نمی پذیرد، این است دین بر پا دارنده [انسانیت] ولی بیشتر مردم از این حقیقت بی اطلاعند.
همان گونه كه دعوت به تسلیم و بندگی در برابر خداوند دعوت مشترك بین ادیان است، همخوانی تعالیم آسمانی با فطرت انسانها نیز در همه ادیان مطرح می باشد، سایر پیامبران نیز مانند پیامبر اسلام از هماهنگی فتوای دل انسان با محتوای وحی سخن گفته اند، از آن جمله در تورات فطری بودن دین این گونه توضیح داده شده است:
«این حكمی كه من امروز به تو امر می فرمایم برای تو مشكل نیست و از تو دور نیست؛ نه در آسمان است… و نه آن طرف دریا… بلكه این كلام بسیار نزدیك تو است و در دهان و دل تو است تا آن را به جا آوری. ببین امروز حیات و نیكویی و مودّت و بدی را پیش روی تو گذاشتم، چون كه من امروز تو را امر می كنم كه یهوه خدای خود را دوست بداری و در طریق او رفتار نمایی و اوامر و فرایض و احكام او را نگاه داری، تا زنده مانده افزوده شوی.»24
در انجیل نیز آمده است:
«هرگاه امتهای كه شریعت ندارند كارهای شریعت را به طبیعت به جا آورند، اینان هر چند شریعت ندارند، برای خود شریعت هستند چون كه از ایشان ظاهر می شود كه محمل شریعت بر دل ایشان مكتوب است و ضمیر ایشان نیز گواهی می دهد و افكار ایشان با یكدیگر مذمت می كنند یا عذر می آورند.»25
لرد ادوارد هربرت، فیلسوف انگلیسی (1648 ـ 1583م) با اشاره به سرشت دین خواهی انسانها می گوید:
یك مذهب طبیعی عمومی وجود دارد كه مختص به همه نوع انسان است، و آن بیان كننده روابط انسان با خدا و همنوعان خود اوست، همه ادیان مبتنی بر وحی نیز از همین مذهب طبیعی بر می آیند و همه به منزله تفسیر و توجیهات آن به شمار می روند.
نامبرده با تأكید بر خردپذیری و تجربه پذیر بودن مذهب حقیقی می گوید:
هستی مركزی و بخش اصلی مسیحیت را نیز باید بیشتر در جنبه اخلاقی آن جست؛ تا در جنبه مابعدالطبیعی آن.26
دین از نگاه قرآن، پدیده ای سه بعدی است؛ همزمان انتساب به خدا، نگاه به روان انسان و توجه به جامعه دارد، از آن نظر كه منتسب به خداست سیر بندگی را هموار می نماید، از آن رو كه نگاه به ضمیر انسان دارد راه تعالی و رستگاری را می نمایاند و بدان دلیل كه توجه به جامعه دارد تأمین كننده عدالت می باشد.
قرآن برای هر سه نگاه تعالیم آسمانی اهمیت فوق العاده قائل است، وقتی كه دین را با هویت الهی آن معرفی می كند می گوید:
«و ما أرسلنا من قبلك من رسول إلا نوحی إلیه أنّه لاإله إلاّ الله أنا فاعبدون»
انبیاء/25
پیش از تو هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینكه به او وحی كردیم كه خدایی جز من نیست پس مرا بپرستید.
وقتی قرآن به استعداد خلیفة الله شدن و كمال پذیری انسان می نگرد می گوید:
«ذلك الدین القیم»
این دین عامل استواری انسان و رشد انسانیت است.
قرآن در زمینه تأثیر دین در تحقق آرمانهای اجتماعی انسان می گوید:
«لقد أرسلنا رسلنا بالبینات و أنزلنا معهم الكتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط» حدید/25
براستی ما پیامبران را با دلایل آشكار روانه كردیم و با آنها كتاب و میزان فرو فرستادیم تا مردم به انصاف برخیزند.
قرآن در نگاهی تطبیقی به مشتركات ادیان توحیدی در زمینه حقوق و آداب زندگی اجتماعی پرداخته و فرموده است:
«و إذ أخذنا میثاق بنی اسرائیل لاتعبدون إلاّ الله… و قولوا للنّاس حسناً» بقره/83
از فرزندان اسرائیل پیمان گرفتیم كه جز خداوند را بندگی نكنند و با مردم با زبان خوش سخن گویند.
«من أجل ذلك كتبنا علی بنی اسرائیل أنّه من قتل نفساً بغیر نفس أو فساد فی الأرض فكأنّما قتل الناس جمیعاً» مائده/32
از این رو بر فرزندان اسرائیل مقرر داشتیم كه هر كس بدون حق قصاص یا انگیزه پیش گیری از فساد در زمین كسی را بكشد چنان است كه گویی همه مردم را كشته باشد.
متون مقدس موجود نیز هر كدام به گونه ای دعوی قرآن را درباره ستم ستیزی ادیان تأیید می نماید. در تورات، انجیل، تعالیم زردشت و آموزه های باقی مانده از كنفوسیوس، تأمین عدالت و امنیت به عنوان نیاز مشروع تمام انسانها مطرح شده و هر یك به گونه ای پیروان خود را به پرهیز از خصومت و همدیگر آزاری فرا می خواند.27
در تورات آمده است:
«خون بی گناهان را نریزید.»28
در آموزش های عیسی(ع) می خوانیم:
«خوشا به حال كسانی كه به خشونت رو نمی آورند، زیرا ایشان وارث زمین خواهند شد.»29
«خوشا به حال آنان كه صلح را پدید می آورند، زیرا ایشان پسران خدا خوانده خواهند شد.»30
«آنچه خواهید كه مردم به شما كنند، شما نیز بدیشان همچنان كنید، زیرا این است تورات و صحف انبیاء.»31
حواریون چون پطرس، یعقوب و پولس نیز هر كدام به شكلی ایده حضرت عیسی را در مورد صلح و آشتی تبلیغ كرده رویاروی خشونت می ایستادند، پطرس می گفت:
«همه مردم را احترام كنید.»32
در سخنی از یعقوب آمده است:
«آن حكمت كه از بالا است، اول طاهر است و بعد صلح آمیز و ملایم و نصیحت پذیر و پر از رحمت و میوه های نیكو و بی ریا.»
پولس گفته است:
«اگر ممكن است به قدر قوه خود، با جمیع خلق به صلح بكوشید.»33
در آیین زردشت آمده است:
«ای مزدا می دانم هر كه به مردم مهرورزد و برای رستگاری دیگران بكوشد چنین كسی دوست تو و درمان بخش زندگی مردم است.»34
وقتی از كنفوسیوس پرسیده شد كه آیا در جهان دستور كلی وجود دارد كه بتوان آن را قانون حیات در سراسر عمر قرار داد؟ در جواب گفت: آری عمل متقابل… همان كلمه كلی و دستور عمومی است، و آن این است كه آنچه را كه بر خود روا نمی داری بر دیگران روا مدار.
«دین مشتمل بر دو جزء است: نخست حق و مقام هر كس را به درستی شناختن و دوم با ابنای نوع به مهربانی و نیكی سلوك كردن.»35
قرآن با آن كه تعدد شرایع و تمایز میان آنها را می پذیرد، با این حال تعدد را خصومت زا نمی داند؛ همان گونه كه ارزش یكسان آنها را نیز پذیرفتنی نمی داند. به همین دلیل از سویی می گوید:
«لكلّ جعلنا منكم شرعة و منهاجاً» مائده/18
برای هر یك از شما [امتها] شریعت و راه قرار دادیم.
«لكلّ أمّة جعلنا منسكاً هم ناسكوه» حج/67
برای هر امتی مناسكی قرار دادیم كه آنها بدان عمل می كنند.
از سوی دیگر با اشاره به نقاط مشترك آنها در بعد تشریع و قانون، علاوه بر اشتراك آنها در اصول اعتقادی می گوید:
«شرع لكم من الدین ما وصّی به نوحاً و الذی أوحینا إلیك و ما وصّینا به ابراهیم و موسی و عیسی أن أقیموا الدین و لاتتفرقوا فیه» شوری/13
از قوانین دینی آنچه كه به تو وحی شده و آنچه كه به نوح، ابراهیم، موسی و عیسی درباره آن سفارش شده بود، شریعت شما قلمداد شده است، تا این دین را به پا دارید و درمورد آن اختلاف نورزید.
از آیات قرآن استفاده می شود كه شرایع مختلفی كه از سوی پیامبران الهی برای بشر در طول تاریخ آمده است كه در بخشی از برنامه های عملی با یكدیگر مشترك و همسان هستند و در بخش دیگر متفاوت و ناهمسان.
نكته مهم این است كه این تفاوتها در محدوده مناسك است؛ نه اصول، بنابراین نباید به تعارض و ناهمسازی میان شرایع و ادیان آسمانی بینجامد، زیرا تفاوت فروع مربوط به ویژگیهای زمانی، محیطی و تفاوت نیازها و شرایط در تاریخ متغیر جوامع بشری است.36
سیر تكاملی شرایع در ادیان آسمانی، از نظر قرآن عامل ناهمسازی و رویارویی میان آنها نخواهد بود.
به همین دلیل می گوید، كتاب پسین، مؤید كتابهای پیشین است و پیامبر خاتم گام در همان مسیری دارد كه پیامبران پیشین داشته اند.
«و قفّینا علی آثارهم بعیسی بن مریم مصدّقاً لما بین یدیه من التوراة و آتیناه الإنجیل فیه هدی و نور و مصدقاً لما بین یدیه من التوراة و هدی و موعظة للمتقین» مائده/46
عیسی را دنباله رو پیامبران [پیشین] قرار دادیم در حالی كه تورات را كه پیش از او بود تصدیق داشت، و به او انجیل را عطا كردیم كه در آن هدایت و نوری است و تصدیق كننده تورات قبل از آن است، و برای پرهیزگاران رهنمود و اندرز است.
شهید مطهری در توضیح آیه می نویسد:
«قرآن می فرماید: ما پیغمبران خود را یك یك پشت سریكدیگر قرار دادیم، پیغمبری بعد از پیغمبری برای همین رسالت و مأموریت آمد. «ثمّ قفینا علی آثارهم» متضمن این نكته است كه هر پیغمبری بعدی از همان راه رفته است كه پیغمبرآن قبلی رفته اند، یعنی كسی خیال نكند پیغمبران راه های مختلف دارند، اختلافاتی كه در شرایع است اختلاف در فروع است، به شكلی نیست كه راه را دو راه كند. آثار جمع اثر است، اثر یعنی جای پا، هر كدام آمدند پا جای پای دیگران گذاشته اند.»37
در سخنی از حضرت عیسی نیز آمده است:
«گمان مبرید كه آمده ام تا تورات یا صحف انبیا را باطل سازم، نیامده ام تا باطل نمایم، بلكه تا تمام كنم، زیرا به شما می گویم تا آسمان و زمین زایل نشود همزه یا نقطه ای از تورات هرگز زایل نخواهد شد، تا همه واقع شود.»38
قرآن نیز خود را در تضاد و تعارض با سایر كتب آسمانی نمی بیند، بلكه آیات خویش را استمرار وحی آسمانی و در جهت تداوم كتب پیشین و البته ناظر و حامل و مكمّل آنها می داند.39
«و أنزلنا الیك الكتاب بالحقّ مصدقاً لما بین یدیه من الكتاب و مهیمناً علیه»
مائده/48
و ما این كتاب [قرآن] را به حق به سوی تو فرو فرستادیم، در حالی كه تصدیق كننده كتابهای پیشین و محیط بر آنهاست.
به همین دلیل است كه وحی قرآن، از پیروان خود خواسته است تا با پیروان كتب آسمانی پیشین به شیوه ای نیك گفت و گو داشته باشند:
«و لاتجادلوا أهل الكتاب إلاّ بالتی هی أحسن إلاّ الذین ظلموا منهم و قولوا آمنا بالذی أنزل إلینا و أنزل إلیكم و إلهنا و إلهكم واحد و نحن له مسلمون» عنكبوت/46
با اهل كتاب جز به شیوه زیبا و نیكوتر به بحث و گفت وگو مپرداز، مگر كسانی كه سیه كارند، به اهل كتاب ـ كه اهل ستم و بدی نیستند ـ بگویید: ما به آنچه از سوی خدا بر ما نازل شده و نیز بر شما نازل شده است ایمان داریم، خدای ما و خدای شما یكی است وما در برابر خدای یگانه تسلیم هستیم.
باتوجه به آیات یادشده این سخن جان هیك سخنی دقیق می نماید:
«اسلام با قاطعیت محمّد را آخرین پیامبری می داند كه خداوند، قرآن را كه شامل همه ادیان و مكمل آنهاست به او وحی نموده است، پس یك مسلمان ضمن اینكه به سایر ادیان ابراهیم دست دوستی داد، همیشه این احساس را خواهد داشت كه وحی قرآن از موقعیت بی نظیری برخوردار است. قرآن قاطعانه ترین، آمرانه ترین و آخرین حرف خداست كه همه باید بدان گردن نهند. چنین اعتقادی مبین و مؤید پذیرش بدون قید و شرط كثرت گرایی دینی نیست.»40
در عین حال قرآن به كسانی كه از دعوتش سرباز می زند یادآوری می نماید كه كتب آسمانی آنها به رغم آمیختگی با پیرایه های ساخت ذهن بشر، حقایق و تعالیمی را در متن خود دارد كه رعایت آنها فرد و جامعه را در مسیر اعتدال و رستگاری پیش می برد. قرآن، هم وجود افراد و گروه پرورش یافته در پرتو این تعالیم را در عصر نزول خود مورد تأكید قرار می دهد 41 و هم عموم اهل كتاب را به فراگیری و رعایت آنها فرامی خواند؛ قرآن پس از تقسیم اهل كتاب به اكثریت فاسق و اقلیت با ایمان در توصیف مؤمنان اهل كتاب می گوید:
«لیسوا سواء من أهل الكتاب أمّة قائمة یتلون آیات الله آناء اللیل و هم یسجدون. یؤمنون بالله و الیوم الآخر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنكر و یسارعون فی الخیرات و أولئك من الصالحین. و ما یفعلوا من خیر فلن یكفروه والله علیم بالمتقین»
آل عمران/115 ـ 113
همه اهل كتاب یكسان نیستند، بلكه گروهی بر حق استوارند و آیات الهی را شب هنگام تلاوت می كنند و سر به سجده می نهند، به خدا و روز قیامت ایمان دارند، به كار پسندیده فرمان می دهند و از كار نادرست باز می دارند و دركارهای نیك شتاب می كنند، و آنان از شایستگانند. كارهای خیر آنان باناسپاسی مواجه نمی شود، خداوند تقوا پیشگان را می شناسد.
بی تردید این آیه مانند آیه پیش از آن، درباره اهل كتاب است و كتابیان متعهد را می ستاید؛ نه درباره مسلمان شدگان آنها؛ زیرا قرآن كسانی را كه اسلام را می پذیرند به عنوان اهل كتاب مورد ستایش قرار نمی دهد.42
در جای دیگری قرآن در مقام قضاوت درباره اهل كتاب می فرماید:
«منهم أمة مقتصدة و كثیر منهم ساء ما یعملون» مائده/66
گروهی از اهل كتاب در مسیر اعتدال قرار دارند و بسیاری از آنها رفتار بدی دارند.
قرآن در مورد پیروان موسی(ع) می گوید:
«و من قوم موسی أمة یهدون بالحقّ و به یعدلون» اعراف/159
جماعتی از قوم موسی به حق راهنمایی می كنند و به حق داوری می نمایند.
در مجالی دیگر آموزه های مشترك ادیان را به بررسی می نشینیم.
1. ملكم همیلتون، جامعه شناسی دین، ترجمه محسن ثلاثی، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی تبیان، 22.
2. همان،170.
3. مجله معارف اسلامی، شماره 27/47.
4. بستانی، بطرس، دایرة المعارف بستانی، بیروت، دار المعرفه، 8/633.
5. لگنهاوزن، محمد، اسلام و كثرت گرایی دینی، 115و114 و 134؛ قراملكی، محمدحسن، سویه های پلورالیزم، كانون اندیشه جوان، 12ـ11.
6. ناجی نجار، الدیانة المسیحیة، دارالفكر اللبنانی،170.
7. جان هیك، فلسفه و دین، ترجمه بهرام راد، انتشارات بین المللی الهدی، 243.
8. همان، 143.
9. ویلیام مونتگمری وات، حقیقت دینی در عصر ما، ترجمه ابوالفضل محمودی، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی،120 ـ 116.
10. همان، 116.
11. محمد السماك، مقدمة الی الحوار الاسلامی المسیحی، بیروت، دارالنفائس، 73.
12. ویلیام مونتگمری وات، حقیقت دینی در عصر ما، 120ـ119.
13. لگنهاوزن، محمد، اسلام و كثرت گرایی دینی، 83.
14. همان، 11.
15. همان، 134.
16. همان، 41.
17. همان، 36.
18. همان، 19.
20. همان، 20 19.
21. المنجد فی اللغة، ماده سلم؛ رشیدرضا، تفسیر المنار، بیروت، دارالمعرفة، 3/257.
22. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، 3/120.
23. همان، 16/178.
24. كتاب مقدس، سفر تثنیه، باب 3: 17 ـ 9.
25. همان، رساله پولس به رومیان، باب 2:15ـ12.
26. آلبرت آوی، سیر فلسفه در اروپا، ترجمه علی اصغر حكمت، تهران، انتشارات زوار، 197.
27. هاشمی رفسنجانی، علی اكبر، تفسیر راهنما، دفترتبلیغات اسلامی، 2/44.
28. كتاب مقدس، كتاب ارمیا نبی، باب 7:7.
29. همان، كتاب انجیل متی، باب 5:5.
30. همان، باب 5:9.
31. همان، باب 7:12.
32. همان، نامه اول پطروس، باب 2:17؛ همان، رساله یعقوب، باب 3:17.
33. همان، رساله پولس به رومیان، باب 12:18.
34. یسنای 4،4 بند 2 به نقل از : موریس شیخی، نگرشی بر اسلام و زردشت، تهران، انتشارات علوی، 140.
35. جان بی ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حكمت، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 377.
36. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، 2/181.
37. مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، انتشارات صدرا، 6/129.
38. كتاب مقدس، انجیل متی، باب 5:20ـ19.
39. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، 5/348.
40. لگنهاوزن، محمد، اسلام و كثرت گرایی دینی، 103.
41. رشید رضا، تفسیر المنار، 4/71.
42. همان، 4/72.